فضای کسب و کار امروز توجه شرکت به کارآیی را میطلبد. گرچه این امر منطقی است، اما چالشهایی را برای مشاغل ایجاد میکند که تازه است و تجربهای در این زمینه وجود ندارد. با این حال، روشهای مدیریت عملکرد باعث تغییر در زمانهای نامشخص میشوند و به مدیران کسب و کار کمک میکنند تا پیشروی کنند.
خبر خوب این است که چندین گزینه برای مدیریت عملکرد در دسترس است که شرکتها میتوانند از بین آنها انتخاب کنند. ارزیابی دقیق نیازهای شما راهی عالی برای شروع روند تصمیم گیری در مورد سیستم مدیریت عملکرد شما است.
در این مقاله از ویترین سافت، ما دو مدل مدیریت عملکرد را بررسی میکنیم که به این ظرفیت کمک میکنند:
- OKR
- BSC (کارت امتیازی متوازن)
پیشنهاد میکنیم باما همراه باشید تا با تفاوت این دو مدل آشنا شوید.
کارت امتیازی متوازن چیست؟
کارت امتیازی متوازن (BSC) یک سیستم برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک است.
سازمانها از BSC استفاده می کنند تا:
- آنچه را که آنها سعی در انجام آن دارند برقرار کنند.
- کارهای روزمره که همه انجام میدهند را با استراتژی هماهنگ کنند.
- پروژهها، محصولات و خدمات را در اولویت قرار دهند.
- پیشرفت و دستیابی به اهداف استراتژیک را اندازه گیری و نظارت کنند.
نام “کارت امتیازی متوازن” از ایده نگاه کردن به اقدامات استراتژیک علاوه بر اقدامات مالی سنتی برای دستیابی به دیدگاه “متعادل تر” از عملکرد ساخته می شود. مفهوم کارت امتیازی متوازن فراتر از استفاده ساده از دیدگاههای تکامل یافته است.
اکنون BSC یک سیستم جامع برای مدیریت استراتژی است. یک مزیت اساسی استفاده از یک چهارچوب منظم این است که به سازمانها راهی برای “اتصال نقاط” بین مولفههای مختلف برنامهریزی و مدیریت استراتژیک میدهد. به این معنی که بین پروژهها و برنامههایی که مردم روی آن کار میکنند ارتباط چشمگیری به وجود خواهد آمد.
کارت امتیازی متوازن (BSC) پروژهها و فرایندها را به گونهای به هم پیوند میدهد که عملکرد را از چهار منظر مختلف اندازهگیری میکنند. این عناصر استراتژی مانند نقاط عطف و اتمام، پروژه را در مقابل OKRها قرار میدهند که بر تلاشهای عملیاتی تمرکز دارند.
BSC قدرت و انعطاف پذیری را به تیمهایی که از آن استفاده میکنند ارائه میدهد. پاسخگویی را تشویق میکند و کار گروهی را به طور یکنواخت تعیین مینماید.
با کارت امتیازی متوازن، مدیران میتوانند:
- پروژهها را با اهداف متحد کنند.
- ارزیابی KPS در قالب کیفی انجام دهند.
- برنامه را در صورت لزوم تنظیم کنند.
شرکتهایی که از BSC استفاده میکنند رضایت خد را از رویکرد کلی آن در زمینه استراتژی ابراز میکنند. مهمترین نقطه ضعف BSC این است که خرید باید در کل سازمان اتفاق بیافتد، در غیر این صورت اثر بخشی آن کاهش مییابد و هرگز در سطح شرکت کارایی لازمه را در بر نخواهد داشت.
اهداف و نتایج کلیدی (OKR) چیست؟
اهداف و نتایج کلیدی (OKRs) به دنبال ایجاد چند هدف کلی است. معمولا این تعداد در حالت اولیه بین سه و پنج و سپس اختصاص به همان تعداد از اهداف برای اندازهگیری و تجزیهوتحلیل عملکرد است. هر کار و هدفی به یک تیم نیاز دارد تا نتایج خود را ارزیابی کند. البته باید در نظر داشته باشید اهدافی که برای اولویتبندی انتخاب میکنید به خود شما بستگی دارد.
OKRها سلسله مراتبی هستند. کارمندان سطح اول اهداف را تعیین میکنند و از طریق آن به سمت بالا پیشرفت میکنند. روش کار به این مدل این است که وقتی کارمندان به اهداف خود میرسند، به دنبال آن مدیران نیز به اهداف خود دست مییابند.
OKRها عملکرد را با درصد اندازه گیری میکنند و حداکثر سطح عملکرد را 100 میدانند. بنابراین، به عنوان مثال، اگر شما مجبور باشید 80 سفارش را در یک ماه ارسال کنید، اما فقط میتوانید 60 سفارش ارسال کنید، بازده شما 75 درصد است. پاداش عملکرد مداوم با افزایش غرامت، مزایا و پاداش برای کارگرانی که به طور مداوم محصول با کیفیت بالا تولید میکنند، گره خورده است.
چرا OKR خوب است؟
OKRها (اهداف و نتایج کلیدی) میتوانند به شما در دستیابی به اهداف کمک کنند. مهم نیست که از چه نوعی باشند. فرآیند OKR به تبدیل ایدههای خوب به اجرای عالی کمک میکند.
آنها مشارکت کارمندان را تقویت میکنند و تیمهای با عملکرد بالا را هدایت مینمایند. کسانی که OKR را پذیرفتهاند شامل شرکتهایی معروف هستند که به درآمد بالایی دست یافتهاند. مانند: Allbirds ، Google ، Netflix و… هستند.
تفاوت اصلی بین BSC و OKR چیست؟
همانطور که میبینید، هر دو چهارچوب شباهتهای زیادی دارند. با این حال، تفاوتهای مشخصی بین این دو سبک وجود دارد. در اینجا چند نمونه از تفاوتهای BSC و OKR شرح داده شده است.
- شفافسازی نتایج
BSC در انتقال نتایج کمی بهتر است. برخی از مدیران نتایج دقیقتر را در بین پروژههای تحت مدیریت BSC میدانند. وقتی خواندن اهداف راحتتر شود، ممکن است مدیریت پروژهها مفیدتر باشد. بهعلاوه این روش به شما این امکان را میدهد که بعد از شناخت فرصتهای موجود، بینش مناسبی نسبت به آنها کسب کرده و آن را عملی کنید.
- ردیابی اندازهگیری
بررسی عملکرد OKR بیشتر اتفاق میافتد. عملکردهای BSC به صورت بررسی سالانه است. OKRها علاوه بر سالانه، هفتگی، ماهانه و فصلی نیز کار میکنند. با توجه به تغییر سریع محیطها، OKRها برای نیازهای امروز منطقیتر هستند. انجام این کار به سازمانها فرصت میدهد مسیر خود را اصلاح کنند قبل از این که در جهت مخالف خیلی جلو بروند.
- رسیدن به اجرا
OKRها به طور ذاتی، تاکتیکها را به طور گسترده و عمیق در کل سازمان اجرا میکنند.
OKRها در طراحی اهداف، انعطاف پذیری بیشتری به تیمها میدهند. BSC بر سبکهای رهبری از بالا به پایین متمرکز است که برای شرکتهای جوان و برخی صنایع کمی ضد شهودی است.
- جبران خسارت
OKRها مستقیماً خود را به مبالغ جبران کننده پیوند نمیدهند. آنها در عوض بر عملکرد و تعالی تمرکز میکنند. در حالی که شرکتهایی که از OKR استفاده میکنند، عملکرد بالایی را به شما ارائه میدهند، اما این کار براساس دستیابی به اهداف کمی انجام میشود. BSC سنتیتر است به این معنا که همچنان عملکرد را با پرداخت پاداش حتی اگر جزئی باشد، انجام میدهد.
- تمرکز و آرزو
OKRها از شرکتها میخواهند تمرکز خود را به سمت اهداف بلندپروازانه تغییر دهند. به جای تهیه لیستی از اهداف عملی، OKRها اهداف ریسک پذیرتر و الهام بخش را ترغیب میکنند در عوض اهدافی را که کارمندان میدانند میتوانند به آنها برسند در لیست قرار میگیرد. در OKR، منطقی است که هرگز به 100 درصد نرسید. درجهبندی عملکرد بسیار بالا نشان میدهد که اهداف به اندازه کافی عالی و مورد قبول نیستند.
- اصول حیاتی برای اجرای چهارچوبی جدید
- مهم نیست که کدام گزینه را انتخاب کنید، موضوعات متداولی وجود دارد که موفقیت را تعریف میکند. اول، رهبری اجرایی برای کار کردن باید در یک سیستم مدیریت عملکرد شرکت کند. هنگام خرید، کسی از این روش پیروی میکند و روشی را اتخاذ میکند که مسئولیت پذیری را ارتقا دهد.
- شما باید شرکت را برای پیاده سازی سیستم مدیریت عملکرد و برای پشتیبانی از تلاشهای خود در میان بگذارید. وقتی کارمندان نیاز به چهارچوبی جدید را درک کنند، فرایند اتخاذ آن راحتتر است.
- سرانجام، همسویی فرهنگی با چهارچوبی که انتخاب میکنید ضروری است. این تصمیم تصمیمینیست که مدیران و صاحبان مشاغل یک شبه بگیرند. درعوض، زمان و حوصله عاملی هستند که باعث میشوند تا اجرای “طبیعی” احساس شود.
افکار و ملاحظات نهایی درباره BSC و OKR ها
اجرای صحیح هر دو BSC و OKR میتواند با تبدیل برنامهریزی به عمل به اهداف مورد نظر، سازمان را متحول كند. انتخاب ابزار مناسب به نیاز سازمان شما بستگی دارد.
با این حال، پیام جهانی واضح است:
(تلاشهای استراتژیک خود را با قرار دادن آنها در قفسه، عقب نیندازید. برای تقویت تلاشهای خود باید از استراتژیهای مدیریت عملکرد استفاده کنید)
راه حل اصلی مبتنی بر OKR این است، که میتواند به شما در رسیدن به اهداف، استراتژی با تیم خود و اجرای یک جلسه برنامه ریزی هفتگی کمک کند. در OKR با ارائه گزینههای فعالیت آسان برای عملی کردن اهداف به تیم شما این امکان را میدهد که در کل سازمان شما با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
سخن پایانی
استفاده از این روشهای مدیریت عملکرد برای آغاز کار و ترفیع شرکت بسیار مفید است و میتواند به پله ترقی شرکت، کارمندان و پروژهها تبدیل شود.
در این مقاله به بررسی دو مدل از روشهای ارزیابی شرکتها پرداختیم و تفاوت آنها را با یکدیگر مشخص کردیم. استفاده از این روشها میتواند در بلند مدت باعث ایجاد شرکتهایی محبوب و معروف در دنیا شود. شرکتهای بزرگی از این روشها بهره مند شدهاند مانند: گوگل و نت فیلیکس.
امیدواریم توانسته باشیم به سوالات شما در مورد روش کارکرد (BSC,OKR) اطلاعات مفیدی ارائه کرده باشیم تا بتوانید به کست و کار خود رونق بدهید.
بیشتر بخوانید :
نظرات